ایستاده خواهم مرد...

برای نوشتن هیچ دلیلی ندارم جز خالی شدن از خودم. مرا چگونه خواهی خواند؟

ایستاده خواهم مرد...

برای نوشتن هیچ دلیلی ندارم جز خالی شدن از خودم. مرا چگونه خواهی خواند؟

آواز ِ جاودانه

 

قوی ِ غمگین ِمن .......

آواز ِ عاشقانه بخوان 

نه تب دار و بیمار .......

که روزهای ِ در پیش ......

همچون نفس های عاشقانه جاودان است

قوی ِ زیبای ِ من........

دریاچه ات را سرشار از آواز ِ عشق کن 

سرشار از عطر آرزوهای ِ نزدیک 

بگذار سرزنش کنند...... 

آنان که چشمانی کور .........

برای ِ دیدن عشق دارند 

قوی ِ عاشق ِ من .......

بال بگشای .......

جفت ِ تو ........

شیرین ترین آواز ِ عمر ِ خود را سر داده 

برای ِ تو از افسانه ی دل می خوانم 

قلبی که پر شدن از تو ....

آغاز ِ حیات ِ جاودانش خواهد بود ..........


پ ن: سلام، دوستان خوبم. شرمنده همه شما. مدتیه مثل سابق نیستم. نه جسمی نه روحی. خیلی تو این مدت بهم لطف داشتین. بتونم جبران کنم محبتتون رو. چند ماهی منو همینجوری تحمل کنید. دعا کنید تا زود خوب بشم.

پ ن 2: بعضی از دوستان هنوز آدرس وبلاگشون رو نمی نویسند. این بعد از کلی خواهش یجورایی آزار دهنده شده برام.